بررسی دلایل نرخ شکست استارتآپهای ایران در گفتوگو با مجتبی عندلیب
ایدهات را بفروش و فراموش کن!
استارتآپها برای بالا بردن شانس موفقیت کارآفرینی شکل گرفتند و در همهجای دنیا نمونههای بسیار موفقی را از شرکتهایی که با این روش شکلگرفتهاند میبینیم. آمارها هم بیانگر این است که میزان موفقیت در استارتآپ نسبت به نمونههای سنتی کارآفرینی بالاتر است. در ایران هم چندسالی است که شرکتهایی با این روش کار خود را آغاز کردهاند و روش استارتآپی با سرعت خیرهکنندهای جای روشهای سنتی کسبوکار را گرفت. براساس آمار ارائهشده از سوی مرکز توانمندسازی و آسانسازی کسبوکارهای نوپای فاوا، این کسبوکارها اکنون در مقایسه با سال ۹۲ تا ۳۲ برابر رشد کردهاند، اما این میزان با تعداد کسبوکارهای موفق استارتآپی هیچ همخوانیای ندارد. دلیل این امر به گفته مجتبی عندلیب، فعال این حوزه، ایجاد نشدن اکوسیستم مناسب برای حضور استارتآپها و بیراههرفتن پارکهای علم و فناوری در هدف اصلی خودشان است و وقتی دولت و دانشگاه، متولیان استارتآپ میشوند ممکن است همهچیز به بیراهه برود. درباره این مسئله و دیگر مشکلات استارتآپها در ایران با مجتبی عندلیب، فعال حوزه استارتآپها گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
در ایران رشد استارتآپها بسیار زیاد است ولی در میان آنها میزان ورشکستگی هم بسیار بالاست. چرا نرخ موفقیت استارتآپها در ایران تا این حد پایین است؟
این در همه دنیا به همین شکل است. قبلا اینطور بود که از هر صد نفری که میخواستند کارآفرینی کنند، یک نفر آنها به موفقیت دست پیدا میکرد. بعدازاین بود که روش استارتآپی برای کاهش میزان این شکستها شکل گرفت. الآن چیزی که در دنیا مرسوم و متداول است و آمارهای آنها میآید این است که از هر 10استارتآپ، یکی از آنها موفق میشود؛ البته این آمار مربوط به دیگر کشورهاست که اکوسیستم و شرایط فراهم و ورود به کسبوکار ساده است و نیاز به مجوزهای خاص نیست، رقبای دولتی و شبهدولتی وجود ندارد و ارزش پول مثل ایران تا این حد پایین نیست. شاید دلیل نرخ شکست استارتآپها به این خاطر است که اکوسیستم شکل نگرفته. از طرفی ما در ایران فکر میکنیم که استارتآپ باید از دانشگاه آغاز شود و شکل بگیرد که اشتباه محض است. در حقیقت، شروع کارآفرینی از مدرسه است؛ آنجاست که دانشآموز را طوری بار میآورند که بتواند مستقل شود و علاوه بر هزینههای خودش هزینههای دیگران را تأمین کند. ما عملا چنین چیزی در ایران نداریم. نکته دوم اینکه هنوز ادبیات استارتآپی در ایران شکل نگرفته است. تا این ادبیات در مراکز رشد و شتابدهندهها جا بیفتد، ما بیشترین کاری که در این حوزه میبینیم کپیکاری است. نکته خیلی مهمی که به آن کمتر توجه میشود و مشکل بزرگی بر سر راه موفقیت استارتآپهاست بالا بودن هزینه پول است. الان اکثر شرکتهایی که موفق شدهاند و بالاآمدهاند استارتآپهایی بودهاند که با تزریق سرمایه خارجی کارشان گرفته است؛ یعنی پول ارزان خارجی به این استارتآپها تزریق شود، احتمال موفقیت بیشتر است و بیشتر استارتآپهایی که بهدنبال پول گران داخلی شکل گرفتند نتوانستند خیلی موفق شوند. این یعنی سازوکار حمایت مالی که برای استارتآپها وجود دارد هنوز تعریفنشده است.
نکته دیگر اینکه آنهایی که برای کارآفرینی تصمیم میگیرند خودشان اصلا کارآفرین نبودهاند و آنها هم که کارآفرینی را در دانشگاه تدریس میکنند همین ماجرا راجعبه آنها صدق میکند؛ بهعنوانمثال به همت دانشگاه تهران، دانشگاهی به اسم دانشگاه کارآفرینی تأسیس شد. شما ببینید از درون دانشگاه کارآفرینی چند کارآفرین بیرون آمد؟ اصلا کجای دنیا دانشگاه کارآفرینی دارند؟ مگر کارآفرین به آموزش نیاز دارد؟
چرا این اکوسیستم هنوز شکل نگرفته است و موانع شکلگیری آن را چه میدانید؟
این مسئله سه دلیل اصلی دارد. اول اینکه ما هنوز ازنظر اقتصادی کاملا دولتی و شبهدولتی هستیم و ارکان حکومتی در بخشهای مختلف حضور دارد. شما بخواهید وارد یک حوزه زیرشاخه مخابرات شوید، میبینید با یک غول بزرگ شبهدولتی مواجه هستید. مجوز فعالیت در این حوزه مگر به این آسانی و ارزانی کسب میشود؟ اینکه بعضی استارتآپها هم موفق شدهاند در حوزههایی موفق باشند به دلیل این است که با سرمایهگذاری خارجی توانستهاند رشد کنند. نکته دوم سیستم آموزشی ماست که دچار یک دور باطل است و نتوانستهاند دانشی برای کارآفرینی به دانشجویانشان منتقل کنند. استادهایشان هم کسانی هستند که در بازار کار نتوانستهاند موفق شوند و بعد ادامه تحصیل داده و حالا استاد دانشگاه کارآفرینی شدهاند. در تجارت هم باید کسی را برای تدریس بیاورید که تجربه تجارت داشته باشد. نکته سوم سیستم مالی است که مهمتر از همه است. در این حوزه ما هیچ سیستم تعریفشده درستی برای تأمین مالی استارتآپها نداریم. اگر هم سیستمی وجود داشته باشد در بهترین حالت سعی در خرید ایده میکنند. تا زمانیکه این مشکلات وجود دارد شما هیچ کاری نمیتوانید از پیش ببرید.
با فرض اینکه اکوسیستم درست شود آیا ما بهاندازه کافی ایده داریم که بخواهیم از فضای استارتآپی استفاده کنیم؟ چرا همه استارتآپهای موفق ایران، کپی مدلهای خارجی آن هستند؟
تصور من این است که اصل کپیکردن ایرادی ندارد. اسنپ و دیجیکالا به کمک مردم آمدهاند هیچ ایرادی هم ندارد که از یک ایده خارجی کپی گرفته باشند. مسئله این است که در ایران، فضا برای بسیاری از کارها باز است. شما در حوزه خدمات خانگی هم بخواهید استارتآپ بزنید فضا باز است. پس بستر ایران بکر است و اگر شرایط مهیا باشد ایده خوب، خارجی باشد یا داخلی، جواب میدهد. حداقل برای الآن این ایدهها جواب میدهند. ولی روزی میرسد که دیگر کپی ایده جواب نمیدهد و آن موقع نیاز به ایدهپرداز داریم. ولی اینکه بچههای ما در ایده چقدر قوی هستند تصور من این است که چیزی کم ندارند. دلیلی هم که برای این حرفم میآورم این است که هرکدامشان رفتهاند خارج موفق شدهاند. دلیل اینکه ایدههایشان شکل نمیگیرد این است که اکوسیستم مناسب وجود ندارد. در یکی از جشنوارههای ابداع و اختراع، شاهد بودم هرکسی اختراعی آورده بود بهدنبال راهی میگشت که برود خارج از ایران، چون میدانند در بهترین حالت اینجا تبدیل به محقق میشوند نه کارآفرین. ممکن است ما در روشهای آکادمیک ایدهپردازی مشکل داشته باشیم ولی جوانان ما در زمینه ایده، هیچ کمبودی ندارند.
در بحث جذب سرمایه، خود فعالان حوزه استارتآپ کارهایی کردهاند و صندوقهایی برای حمایت از آنها بهوجود آمده است. جز این نیاز هست کار دیگری از سوی نظام مالی کشور شکل بگیرد؟
من در ابتدا مسئلهای را بگویم. وقتی آسیای شرقی حدود 40 سال پیش ایده کارآفرینی را از آمریکا کپی کرد، متوجه شدند نمیتوانند مثل آمریکاییها کار کنند و باید جاهایی به شکل پارکهای علم و فناوری درست کنند. ژاپن، چین و کره از کشورهایی هستند که اینها را ایجاد کردهاند. قواعد این پارکها در کشورهای مختلف تفاوت داشت. ما هم قانون آن را خیلی وقت پیش تصویب کردیم و پنجسال است که اجرایی شدهاند. الآن که وارد این پارکها میشویم میبینیم مکان و آموزش هم در اختیار قرار میدهند ولی بعد از مدتی دیدیم که تنها کپیکردن ایده پارک فناوری کافی نیست و حلقه مفقودهای وجود دارد. این حلقه مفقوده در اینجا شتابدهندهها بود که در همهجای دنیا هم میبینیم شتابدهندههای خصوصی، کارهای استارتآپی را میچرخانند؛ بنابراین اتکا به دولت و دانشگاه در این حوزه، اشتباهی بسیار بزرگ است. شتابدهندهها را عموما کسانی تأسیس میکنند که در این زمینه تجربهدارند. اینها آمدند بستری را با منتورها و شبکه سرمایهگذاری خوب فراهم کردند تا کسانی که ایدهای دارند بتوانند از تجربه و سرمایه آنها استفاده کرده و این ایدهها را عملی کردند؛ البته سرمایه موردنیاز برای استارتآپ باید زیاد باشد چون سرمایهگذاری ریسکپذیر است. با این تفاسیر «ویسی»ها شکل گرفتند تا سرمایه اولیه استارتآپها را تأمین کنند ولی وقتی کارنامهشان را میخوانید میبینید خیلی از شتابدهندهها در حال منحرفشدن از مسیر خود هستند و عملا هدفشان بهجای کمک، خرید ایدهها و استارتآپها شده است. موردی بود که ایدهای داشت و به هر شتابدهندهای مراجعه میکرد میگفتند ایدهات را به این قیمت بفروش و فراموشش کن؛ یعنی از هدف خودشان که این بود: دست چهارتا جوان را بگیرند و ایده را بپرورانند و به سرمایهگذار معرفی کنند کاملا منحرف شدهاند. درباره ویسیها هم باید گفت تا چند وقت پیش قانون نداشت. حالا که شکلگرفتهاند دوباره همان بانکها و صندوقهای سرمایهگذاری ویسی شدهاند؛ یعنی این دور باطل حضور ارکان دولتی در شتابدهندهها در حال تکرار است. الآن پارکهای علم و فناوری خودشان دارند مرکز شتابدهی میزنند! دانشگاهها واردشدهاند و هیچکس هم نیست آمار بگیرد که عملکردشان را ببینیم.
چرا در ایران بیشتر استارتآپها بهسمت خدمات میروند و در حوزه تولید فعالیتی نمیکنند؟ چرا توشیبا، الجی و شیائومی در ایران شکل نمیگیرد؟
این موضوع دو جنبه دارد؛ یکی از جنبههای این مسئله این است که ما فکر میکنیم استارتآپ یعنی اپلیکیشن، یعنی اینترنت. درصورتیکه اینها ابزارهای ما هستند، اما جنبه دیگر ماجرا این است که چه الزامی دارد بیاییم و یکسری محصولات که مزیت رقابتی ندارند تولید کنیم؟ البته نمیگویم تولید را کلا کنار بگذاریم، ولی به نظر میرسد در کشور ما چند حوزه برای فعالیت استارتآپی خوب باشد. حوزه نفتوگاز و صنایع پاییندستی آن، حوزه گردشگری، فرآوری مواد معدنی، کشاورزی، حوزه آب و در نهایت حوزه خدمات سلامت و خدمات اجتماعی. هیچ الزامی ندارد ما خودرو بسازیم. این استارتآپها را میتوان در بستر موبایل و اینترنت ارائه کرد. آنهم چون ابزار خوبی است، نه اینکه تنها فضای ممکن است.
https://asemandaily.ir