• عصرکارآفرینی با استارت‌آپ‌ها

  • 29 دی ، 1396

عصرکارآفرینی با استارت‌آپ‌ها

رویدادهای استارت‌آپی حکم جریان‌ساز را داند که الزاما باید توسعه یابند و به بخش مهمی از فرهنگ اشتغال کشور بدل شوند. تا کنون حضور زنان در این رویدادها به آن صورت شایسته که مدنظر است نبوده‌است.

کلیدملی: «مجتبی عندلیب‌آذر» مشاور مدیریت و استارت‌آپ‌ها است. او کارآفرینی تدریس کرده و پیشتر در دهه قبل یکی ازمدیران شرکت تام ایران خودرو بوده‌است. او همچنین تجربه مدیرعاملی شرکتی در حوزه گردشگری را داشته‌است. عندلیب‌آذر که تحصیلکرده مدیریت در مقطع کارشناسی ارشد است می‌گوید: رویدادهای استارت‌آپی حکم جریان‌ساز را داند که الزاما باید توسعه یابند و به بخش مهمی از فرهنگ اشتغال کشور بدل شوند. تا کنون حضور زنان در این رویدادها به آن صورت شایسته که مدنظر است نبوده است. آنچه در ادامه می‌خوانید بحثی است درباره شرایط پس از تحریم در ایران که چگونه باید شرایط را شناخت و بر پایه استارت‌آپ‌ها کار را پیش برد.

 

* چشم‌اندازتان از دوره پسا تحریم چیست؟ با توجه به آن فکر می‌کنید بهترین روش و شیوه برای تاثیرگذاری بر اقتصاد و افزایش توان اشتغال کشور چه راهکاری باشد؟

 

 

در ابتدای امر بهتر است بگویم که صحبت از دوره پسا تحریم به نظر بنده، بسیار شتابزده و عجولانه است و شاید بهتر باشد که بگوییم دوره برنامه‌ریزی برای پسا تحریم. با توجه به عدم توجه به برنامه‌ریزی و یا به بیانی بهتر عدم پیگیری جدی نحوه اجرای برنامه‌ریزی‌های انجام شده تا کنون، این یک دوره بحرانی برای کشور است که باید از قبل برای آن برنامه‌ریزی می‌شد. یکی از نمونه‌های بارز برای این امر برنامه ششم توسعه است. بدین معنی که گام‌های جهش اقتصادی (به قول شما پسا تحریم باید) در برنامه ششم دیده شود یا دیده‌می‌شد. در خصوص اشتغال نیز با عنایت به نابودی تقریبی فضای کسب و کار در این چند ساله اخیر و اتخاذ سیاست‌های نادرست که منجر به فلج شدن بخش تولید، کشاورزی و بعضا خدمات در کشور شده‌است به‌نظر بنده گام‌های ۴ گانه زیر باید در راس امور قرار گیرند:

اول، چابک سازی وزارتخانه‌های کلیدی مانند، صنعت، معدن و تجارت، نفت، نیرو، جهاد کشاورزی و بازرگانی(یعنی کارآمد کردن بخش اجرایی بدنه دولت و بازگرداندن تخصص و روحیه تولید و بهره‌وری به این این وزارتخانه ها). دومین کار بازنگری جدی در قوانین کار و اشتغال کشور است. سومین اقدام جدی توجه و اهمیت صد چندان به بورس و بازارهای مالی و چهارمین گام هم تجدید نظر در نظام بانکداری به‌عنوان یک صنعت خدمت‌رسان به تولید ناخالص داخلی و نه صرفا بنگاه‌های دلالی مالی.

به نظر بنده اجرای برنامه‌های فوق مستقیما منجر به بهبود شاخص‌های تسهیل فضای کسب و کار در کشور خواهد شد، شاخص‌هایی که هم اکنون کشور ما در وضعیت مناسبی قرار ندارند.

 

*به نظر می‌رسد نقش‌های اجتماعی افراد در جامعه با تاثیراتی که از تکنولوژی گرفته شده تغییراتی اساسی کرده‌باشد. در چنین شرایطی انتظاری که از کارآفرینی می‌رود نیز دستخوش همین تغییر نقش‌ها می‌شود. فکر می‌کنید چه دورنمایی برای آینده کارآفرینی در کوتاه‌مدت و بلندمدت باید ترسیم کنیم؟

 

جامعه به‌صورت مستقیم همیشه متاثر از تغییرات تکنولوژیکی بوده است و این تغییرات نیز همیشه در سازمان‌ها شکل می‌گیرند. این تعریف به ما نشان می‌دهد که نقش‌های جدیدی در سازمان‌ها ایجاد شده‌است، نقش‌هایی که تا همین چند سال پیش ما حتی به آن فکر هم نمی‌کردیم. کارآفرینان به‌عنوان موتور و مولد این تغییرات خود در قاعده هرم این تغییرات قراردارند بدین معنی که کارآفرینان خود بنیانگذاران این تغییرات در سطح جامعه هستند و نه متاثر از تغییرات. چشم‌انداز کوتاه‌مدت مورد انتظار در کشور حضور کارآفرینان در عرصه‌های تکنولوژیکی نرم افزاری است. رویکرد جدید کارآفرین استفاده از مزایای بسته‌ها و برنامه‌های نرم‌افزاری جهت پیشبرد فعالیت‌های اقتصادی است. اما در خصوص چشم‌انداز بلندمدت چیزی که به نظر می‌رسد برای کشور حیاتی باشد سه بحث امنیت، صادرات و همکاری‌های بین‌المللی است.

نخست، در بحث امنیت منظور تمامی جنبه هایی است که یک کشور برای حفظ استقلا خود به آن نیاز دارد مقولاتی مانند امنیت سایبری، امنیت غذایی و زیست محیطی که متاثر از یکدیگر هستند و امنیت سلامت به نظر بنده حضور کارآفرینان در هریک از موارد یاد شده بازار با ثبات و سودآوری را برای آنها تضمین می‌کند.

دوم، در بحث صادرات منظور ایجاد سازو کارهای تولیدی(محصول/خدمات) است که به نحوی بتواند باعث ارزآوری شود. صنعت گردشگری، صادرات خدمات فنی و مهندسی و فراورده‌های فرآوری شده کشاورزی سه بخش بسیار کلیدی قابل توسعه در کشور هستند.

در بحث بعدی، دوران جنگ، سازندگی و تحریم‌ها به خوبی به ما نشان داد که نداشتن همکاری‌های بین المللی مطمئن، باثبات و پایدار می‌تواند به‌عنوان یک ضربه‌گیر در دوران رکود و بحران تلقی شود.عدم وجود چنین همکاری‌های مشترک بین‌المللی ما را بسیار آسیب‌پذیر نشان می‌دهد. مثال بارز آن روابط ما با هند و چین است که نمونه بارزی از روابط اشتباه و یک طرفه‌ای بود که کاملا به ضرر کشور تمام شد. کارآفرینان جوان ما می‌توانند با تجهیز خود به قواعد بین‌المللی(زبان-قوانین و فرایندهای کسب و کار بین المللی) مسیر و راه‌هایی را بیابند که بتواند ضامن بقا و پایداری کسب و کار خود شوند.

 

* برخلاف تصور سنتی که ایجاد کارخانه‌های بزرگ و صنایع بزرگ را سرمایه‌گذاری و ایجاد کننده چرخه‌های مالی مطمئن می‌دانستند امروز یک برنامه مبتنی بر تکنولوژی نظیر واتس آپ می‌تواند با ۵۰ نفر پرسنل و یک ساختمان کوچک درآمدی برابر درآمد شرکت هواپیمایی ترکیش‌ایرلاین داشته باشد. چنین تحولی برای ایران بعد از تحریم چه راهی را برای کارآفرینی و تحول اقتصادی پیش رو می‌گذارد؟

 

خوشبختانه در ایران هم این روند آغاز شده‌است و از مدتی پیش شرکت‌هایی پیشگام این نوع کسب و کارها شده‌اند. اما مشکل و سنگ بزرگی که پیش راهشان قرارداد، انحصاری بودن بحث اینترنت و پهنای باند در کشور است. هر کسب و کار ایرانی که می‌خواهد از بستر اینترنت استفاده کند عموما با این سنگ بزرگ برخورد خواهد کرد که بخشی از آن به دلایل امنیتی اجتناب ناپذیر است و بخش دیگر آن به دلیل طمع بی‌پایان دولت‌ها در حفظ تصدی‌گری همچنان به‌عنوان یک معضل شناسایی می‌شود.

نکته بسیار مهمی که برای گردش از سرمایه گذاری‌های کلان دولتی به سرمایه‌گذاری‌های خرد غیر دولتی واقعی قابل ذکر است، به‌وجود آمدن و یا حضور شرکت‌های سرمایه‌گذاری ماجراجویانه/خطرپذیر(venture Capital enterprises) است که خوشبختانه به‌صورت بسیار آرام در کشور در حال شکل‌گیری هستند. این شرکت‌ها یا افراد، مشوق و ضامن کارآفرینان جوانی هستند که ایده‌های آنان قابل عرضه به‌عنوان یک کسب و کار نوپا هستند. مطمئنا این شرکتها یا افراد از قِبَل این حمایت خود نیز بهره مالی خواهندبرد.

 

 

فرایندی که هنوز به درستی تعریف و یا اطلاع رسانی نشده‌است قوانین مربوط به این نوع سازمان‌ها است. یعنی اینکه در دانشگاه‌ها، هنرستان‌ها و موسسات آموزشی و بستر اطلاعاتی جامعه هنوز عموم جوانان نمی‌دانند که چنین شرکت‌هایی را کجا باید بیابند و روابط حقوقی و مسئولیت‌های فیمابین به چه نحو و صورتی است.

شما اگر همین الان وارد یکی از سایت‌های دولتی بازرگانی و اقتصادی هر یک از کشورهای اروپایی یا همین ترکیه نیز بشوید می‌توانید اطلاعات کاملی از فرایند کسب و کار و سرمایه گذاری بیابید که این خلاء در سایت‌های وزارتخانه‌های ما کاملا مشهود است.

همچنین میخواهم به یادآوری این نکته بپردازم که کشور ما یک کشور جوان تحصیلکرده است و بنده امیدوارم روزی به یک کشور جوان ماهر تبدیل شود.

 

 

 

 

 

* به نظر می‌رسد ما گرچه یک دهه از عمر جوانانمان را در سال‌های اخیر از دست داده‌ایم ولی هنوز هرم جمعتی ایران جوان است. برای تحول اقتصادی، دور شدن از خام‌فروشی نفت و منابع زیرزمینی چگونه از پتانسیل جامعه جوان ایرانی باید سود برد و چگونه باید بر این پتانسیل سرمایه‌گذاری کرد؟

 

این سئوال آنقدر کلیشه‌ای و تکراری شده است که جواب آن را می‌توان در هریک از تاکسی‌های شرح پیدا کنید. به هزار و یک دلیل ما خام فروش هستیم. یک دلیل اصلی آن نظام آموزشی ما است.بگذارید خاطره‌ای را برای شما تعریف کنم. سال 86 یا 87 بنده سفری به چین داشتم که مصادف شده بود با برگزاری کنگره خلق چین. در پایان این کنگره تصمیمی گرفته شد و در رسانه های این کشور منتشر شد. تصمیم و قطعنامه‌ای که تنها چهار کلمه بود: " دانش آموز ماهر، دانشجوی متفکر". نظام آموزشی ما خروجی متناسب با تغییرات جهانی و حتی داخلی را ندارد که خود این نظام دارای مشکلات عدیده درونی و بیرونی است. به نظر بنده جامعه را معلمان می‌سازند. اگر این حوزه مشکلات خود را داشته باشد و به مرور این مشکلات تبدیل به معضل شوند، انتظار خاصی از نظام آموزشی نباید داشت.

شاید اگر بتوانیم به این سئوالات پاسخ دهیم ، بتوانیم برای سئوال مشخص شما پاسخ روشنی یافت:

- چرا دانش آموزان ما بعد از پایان تحصیلات نمی توانند انگلیسی صحبت کنند یا بنویسند؟

- چرا دانش آموزان ما بعد از پایان تحصیلات نمی توانند عربی صحبت کنند یا بنویسند؟

- چرا فارغ التحصیلان دانشگاهی ما پس از دوران دانشگاهی تازه به یاد دوره‌های آموزشی کاربردی(مهارت آموزی)می‌گردند؟

- و چراهای بسیار دیگر که مسئولان بسیار بهتر از ما می‌توانند سئوالات را مطرح کنند.

 

خاطرتان هست طرحی در چند سال گذشته مطرح شد مبنی بر این که به خانواده کودکان تازه متولد شده مبلغ یک میلیون تومان پاداش تعلق گیرد و همین موجب شدن بسیاری به فکر آوردن فرزند باشند. سئوال اساسی این است که برنامه کشور برای پس از آن یک میلیون تومان چه بود؟به اذعان تمامی اقتصاددانان بزرگ دنیا تصرف صنعت نرم افزار توسط هند و صدور برنامه‌نویس توسط این کشور به تمام دنیا یک دلیل کلیدی داشت و این چیزی نبود جز اینکه در کشور هند تقریبا همه می‌توانند در دوران ابتدایی انگلیسی بخوانند و بنویسند. سرمایه‌گذاری اصلی باید بر روی نظام آموزشی کشور صورت بپذیرد و به بیانی دیگر: دولت‌ها باید و باید تنها زیر ساخت‌ها را ایجاد کنند و اقتصاد را بسپارند به کارآفرینان و جوانان.

* فرهنگ حاضر در جامعه ایران دچار مشکلاتی شده‌است. کمتر اعتماد به یکدیگر وجود دارد. منافع شخصی بسیار پررنگ شده‌است. در چنین شرایطی چگونه می‌توان انتظار داشت که سرمایه‌داران به سراغ شیوه «سرمایه‌گذاری ریسک پذیر» یا همان (venture Capital enterprises ) بروند؟

 

فرهنگ هم به مانند بسیاری از موجودیت‌های هویتی یک کشور دارای شاخص‌های مشخص و تعیین شده‌ای است، شاید با شما در این مورد هم راستا نباشم، اینکه افراد به فکر منافع شخصی خود باشند، شاید فی‌نفسه یک ایراد فرهنگی نباشد، ایراد می‌تواند زمانی باشد که این کسب منافع فردی به جامعه و دیگران صدمه و زیان وارد کند، مثل کاری که چریک‌های اقتصادی در دوران تحریم انجام دادند و سرمایه و ثروت اندک این کشور را به تاراج برده و یا نابود کردند.

 

نمی‌توان انتظار داشت در جامعه‌ای که فساد تا بالاترین حد مقام‌های دولتی پیش رفته‌است افراد به فکر منافع شخصی نباشند. ( البته نمونه این افراد توسط دستگاه‌قضایی شناسایی و محاکمه و مجازات شده‌اند). ایجاد ساز و کارهای جلوگیری از فساد که بعید به نظر می‌رسد در کوتاه‌مدت میسر شود تنها کاری است که سازمان‌های ناظر باید به آن اقدام کنند. اما نکته‌ای که در اینجا می‌توان بیان داشت و بسیار حائز اهمیت است اینکه سرمایه‌گذاران ماجراجو و خطر پذیر در دل این مخاطرات در پی شکار فرصت‌ها هستند. فرصتها و خلاءهای موجود در بازار کسب و کار ایران که ناشی از تغییر مداوم قوانین و تصمیگیری‌های دولتی است، به شرطی که بوی رانت از آن به مشام نرسد، فرصت مغتنمی جهت سرمایه‌گذاری است. فرصت‌هایی که به راحتی ازدست می‌روند ، فرصتهایی مانند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جنگ افغانستان، جهش اقتصادی کشورهای حاشیه خلیج فارس، رشد اقتصادی ترکیه، وضعیت عراق، وضعیت اقتصادی کویت پس از آشغال و نظایر آنها. اینها همه در دل خود فرصت‌های اقتصادی داشتند که ما نتوانستیم استفاده درستی از آنها کنیم و در عوض با تصمیماتی به زعم بنده اشتباه رفتیم و در ونزوئلا و سنگال کارخانه ساخت خودرو ایجاد کردیم. اطمینان و اعتمادسازی مقوله‌ای است که یک شبه می‌تواند نابود شود و کسب آن به برنامه‌ریزی‌های موثر بلند مدت نیاز دارد.

* نگرانی‌های متعددی از آینده فعالیت‌های اقتصادی در ایران وجود دارد. از مسئله رانت و رانخواری، فساد سیستماتیک و عدم توانایی رقابت شرکت‌های ایرانی با شرکت‌های خارجی بگذریم مسئله مدیریت را چگونه می‌توانیم بهبود ببخشیم. کما اینکه گفته می‌شود آموزش مدیریت باید اولویت قرار بگیرد. در مقوله کارآفرینی این مبحث چه وضعی خواهد داشت؟

این سئوال شما هم بسیار بجاست و اینکه پاسخ آن خود یک مثنوی هفتاد من است. بگذارید سئوالتان را به چند بخش مجزا تقسیم کنیم.

الف) رانت خواری و فساد : که دو عامل بسیار مهم دارد یک نقض قوانین و بزرگتر از آن قانون‌گریزی که اگر توسط خود قانونگذار باشد که فاجعه است. یادمان می‌آید که بخش کوچکی از مجلس چند سالی فریاد بر می‌آورد که دولت قبل پایبندی به قانون ندارد و کار به جایی رسید که رئیس آن یک روز در میان، اعلام تخلف می‌کرد و قانون ابلاغ می‌کرد. ماحصل آن بی‌توجهی‌ها شد غارت بیت‌المال، البته غارت نه بدین معنا که خوردند و بردند(که این کار را نیز در حد اعلا کردند) بلکه بی‌تدبیری و عدم نظارت موثر باعث به‌وجود آمدن این فضا شد که متاسفانه در این راستا حمایت‌هایی نیز صورت گرفت.

ب) رقابت با شرکت‌های خارجی، سال‌هاست که می‌شنویم بزرگترین مشکل کشور مدیریت است، اما متاسفانه با تغییر مدیریت‌ها نیز توفیقی حاصل نشد. اگر به دنبال این هستیم که رقابت کنیم، روراست باید بگویم که صد سالی از مدیریت و اقتصاد جهان عقب هستیم به دلایل فراوان. مثالی می‌زنم: در آخرین خبرها اعلام شده است که شرکت گوگل ارزشی معادل 487 میلیارد دلار دارد و ذخیره طلای شرکت اپل از کل دولت ایالات متحده آمریکا بیشتر است. به نظر شما ارزش کل بخش خصوصی ما چقدر است؟ بهتر است به‌جای فکر کردن برای رقابت به دو مقوله اصلی انتقال تکنولوژی و همکاری‌های مشترک که قبلا راجع به آن بحث کردیم بپردازیم.

ج)مسئله مدیریت: این موضوع دوبخش دارد یکی بخش کلان آن است که یکی آمد و سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور(که هنوز هم نمی‌دانم چرا این دو کلمه از هم جدا هستند) را یک شبه منحل کرد. بسیاری خرده گرفتند و هیچ کاری هم انجام نشد. شاید از نظر شما خیلی عجیب باشد ولی بنده با انحلال این سازمان در آن زمان موافق بودم و دلیل اصلی‌ام با این همنوایی با دولتی که اکثر کارهایش اشتباه بود این است که این سازمان به زعم بنده هیچ اثری در پیشبرد کشور نداشت و به معنای دیگر شما اثرات بهره‌ورانه و مولدی از این سازمان در فرایند اجرایی کشور نمی‌دیدید. اکنون دوباره این سازمان ایجاد شده‌است و باید دید که باز هم بخشی عمل می‌کند یا ملی. و یک بخش دیگر آن هم بخش مدیریت خرد است، بخشی که سازمان‌های اقتصادی درگیر آن هستند. مدیریت ما در این بخش آهسته آهسته دارد به‌روز می‌شود و تنها نگرانی این است که در این تغییرات توجه کافی به فرهنگ و مقتضیات خاص کشور نشود.

د)آموزش برای مدیریت و کارآفرینی: متاسفانه آموزش مدیریت در کشور بازار مکاره‌ای شده است که هرکس بار خود را به هر بهایی و با هر کیفیتی به اسم مدیریت می‌فروشد. مثال بارز این مورد بحث دوره های آموزشی MBA است که واقعا برای کشورهای پیشرفته و در حال توسعه موتور مدیریتی کسب و کار ها بود و در ایران، ما این دوره آموزشی را رسما مفتضح کردیم. تا جایی که کم مانده قرص آن به بازار بیایید و شما با خوردن آن کارتان راه بیفتد. فلسفه به‌وجود آمدن دوره MBAاین بود که مدیران و فارغ التحصیلان دوره‌های غیر مدیریتی که چندین سال در سمت‌های مدیریتی کار کرده‌اند بتوانند به‌صورت چکیده مباحث مدیریتی را با کاری که می‌کنند ترکیب کرده و از مزایای علم مدیریت بهره‌برداری کنند. که در ابتدا نیز به درستی در یکی از معتبرترین دانشگاه‌های صنعتی کشور(دانشگاه صنعتی شریف) این دوره‌ها ایجاد شد که متاسفانه رفته‌رفته بقیه هم وارد گود شده و در نتیجه مسیر کلا عوض شد. آموزش مدیریت در دنیا امروز یک رشته بین رشته‌ای است بدین معنی که برای هر قشری دوره مدیریت خاص همان رشته باید طراحی و به اجرا گذاشته شود ، که خب ما با این نظام آموزشی تا رسیدن به این مرحله فاصله طولانی را در پیش داریم. در خصوص آموزش کارآفرینی چیزی که من به آن اعتقاد دارم این است که کار آفرینی نیاز به آموزش ندارد، کارآفرینی یک بینش است نه یک روش. سازمان‌ها و نظام‌های آموزشی باید تنها به ایجاد بستر مناسب جهت رشد خلاقیت و ایده‌پردازی بپردازند و باقی کار خود انجام خواهد شد. چیزی که ما درست برعکس آن را در ایران عمل می کنیم.

* گفته می‌شود برای تقویت بخش خصوصی ایران یک مسیر جالب توجه وجود دارد و آن حرکت به سوی اقتصادهایی است که نیاز به سرمایه‌ندارد. تکیه بر صنایع خلاق و تکیه بر شرکت‌های دانش‌بنیان و خلاقیت‌بنیان چگونه می‌تواند موجب تقویت بخش خصوصی ایران شود؟

به نظر من این به یک شوخی بیشتر می‌ماند، شاید این افراد تعریف درستی از سرمایه ندارند. به نظر شما دانش از کجا می آید؟ خلاقیت از کجا می‌آید؟پاسخ فقط یک چیز است: از انسانها.

انسان‌هایی که جامعه و دولت‌ها بر روی آنها سرمایه‌گذاری کرده‌اند. این انسان‌ها هستند که سرمایه اصلی هستند. به نظر شما سرمایه اصلی شرکت‌های بزرگ دنیا مثل گوگل، فیسبوک و... چیست؟ بازی با این مفاهیم هم برای سیاست‌گذاران و تصمیم گیرندگان اقتصادی دولت بسیار جذاب شده است، شما چند سال است راجع به مقولات دانش بنیان می‌شنوید؟ به نظر شما اگر یک جوان یک طرح دانش‌بنیان را به بانک‌های ایرانی ببرد چه برخوردی با آن می‌شود؟ برخورد را می‌توانید در سریال‌های کمدی که در تلویزیون به نمایش در می‌آید ببینید. به نظر من خود این واژه‌ها نیز خالی از اشکال نیست، " صنایع خلاق" ، "دانش بنیان". خلاقیت مقوله‌ای که در ذات و فطرت تک‌تک انسان‌ها نهفته است و تنها به بستری جهت ظهور نیاز دارد، این قدرت الهام است که خلاقیت ایجاد می‌کند و همین قدرت منجر به تشکیل کسب و کارهای قدرتمند زمانه ما شده‌است و اگر نه هیچ صنعتی به ذات خود خلاق نیست. پس نتیجه می‌گیریم که باید بر روی بسترها کارکرد و لاغیر. در خصوص دانش‌بنیان هم بحث را همین جا نیمه تمام میگذارم تا روزی که اگر فرصت شد راجع به چرخه کارآفرینی صحبتی با هم داشته‌باشیم. اما اگر بخواهیم خارج از مسائل تئوریک مثالی بزنیم باید بگویم که برخی از صنایع هنوز در کشور ما به‌صورت کلی وارد نشده‌است، صنایعی که علاوه بر خلاق بودن(به گفته شما) کمک بسیاری به اشتغال کشور خواهند کرد. صنعت مد که تنها در اروپا بیش از300 میلیارد دلار بازار دارد و در جهان نزدیک به 14 تریلیون دلار. صنعت تفریحات با بیش از هفتاد میلیون مشتری بالفعل داخلی. صنعت مخابرات که بسیار حساس بوده و متاسفانه بسیاری از کلیدی‌ترین اجزاء آن هنوز وارداتی هستند. صنعت نرم‌افزار به‌عنوان کلید جهش اقتصادی کشور و صنعت محیط زیست که تقریبا در عین بحرانی بودن وضعیت، ما در آن بسیار فقیر هستیم. اینها سهمی از بازارهایی هستند که کشور سخت بدان نیازمند است. با کلامی دیگر اینها مواردی هستند که باید برای آن برنامه جامع و مدون(نه از نوع برنامه های دولتی) داشته باشیم.

*با همه این اوصاف اگر بخواهیم از تجربه «استارت‌آپ»ها بهره بگیریم کشور و جامعه ما تا چه اندازه آمادگی و تجربه ورود به این مقوله را داراست و تا چه اندازه قوانین از این شیوه نو حمایت می‌کند؟

استارت‌آپ‌ها یا کسب و کارهای نوپا، یکی از و شاید اصلی‌ترین حوزه‌ای باشد که بخش خصوصی باید بدان بپردازد. کشورهایی مانند هند، برزیل، مصر، آفریقای جنوبی، مکزیک ، روسیه و اندونزی سرمایه گذاری‌های کلانی روی استارت آپ ها دارند. تجربه چند سال اخیر و درخشش استارتاپ‌های ایرانی نشان داده‌است که این حوزه یکی از حوزه‌های مولد اقتصادی کشور می‌تواند باشد. بنده فکر می‌کنم با توجه به ترکیب جمعیتی و سطح تحصیلات جوانان کشور، اقتصاد ما کاملا آماده پذیرش این نوع از کسب و کارها است. تلاش‌های خودجوش و ارزنده‌ای که در این راستا در کشور صورت می‌پذیرد کاملا مرا قانع کرده‌است که این حوزه کاری، چشم‌انداز روشنی پیش رو دارد. ضمناً همانطور که قبلا اشاره شد، نبود و یا عدم اطلاع رسانی در خصوص قوانین مرتبط با کسب و کارهای نو پا یکی از کاستی‌های موجود است ضمن اینکه یکی از اصلی‌ترین قوانین این بازار قانون مالکیت‌های فکری و معنوی یا همان کپی رایت، خلائی جدی محسوب می‌شود.

*نگاهی به جغرافیای ایران، وسعت و پراکندگی جمعیت و منابعش مبحث کارآفرینی، تکیه بر شرکت‌های دانش‌بنیان و خلاقیت بنیان و مقوله سرمایه‌گذاری‌های ریسک‌پذیر را چه شکلی خواهد بخشید. به عبارت دیگر برای منطقه‌ای که خشکسالی آن را تهدید می‌کند؟ برای منطقه‌ای که یک نوار ۲هزار ۲۰۰ کیلومتری سواحل جنوب ایران را تشکیل مي‌دهد، برای مناطق مرکزی و یا مناطق مرکزی و نواحی کمتربرخوردار با این شیوه چه باید کرد؟

می‌خواهم با شما رازی را درمیان بگذارم، یکی از بزرگترین آرزوهای کودکی من این بود که چیزی اختراع کنم یا کاری انجام دهم که تمامی بیابان‌ها تبدیل به جنگل و دشت های سرسبز شوند. این آرزو همچنان با من است با شدت بیشتر و تنها کاری که توانسته ام انجام دهم آموزش بوده است. اما به چیزی بیشتر از آموزش نیاز داریم.

یکی از بزرگترین حوزه های مغفول کشور کشاورزی است که بسیار کمتر از سایر بخش‌ها تکنولوژی وارد آن شده است و ارتباط مستقیمی با امنیت غذایی و زیست محیطی کشور دارد. شاید بتوان با تغییر صنعت کشاورزی که حتما از دل همکاری های بین المللی (بعنوان فرصتی در دوران بقول شما پسا تحریم) بیرون آید، به احیای زیست بوم کشور و تاما کشاورزی دست زد . اقلیم ما تقریباً خشک است و یا بهتر بگویم خشک شده است، اگر بر بالای این سرزمین پرواز کنید پهنه ای خشک خواهید دید که در نگاه اول مایوس کننده به نظر می آید اما حوزه‌های کسب و کاری که به آن اشاره می‌کنیم فرصت مغتنمی است تا علاوه بر برآورده کردن الزامات امنیت غذایی و زیستی کمک شایان به اشتغالزایی کشور شود. خب متاسفانه ما به‌جای ساختن نیزوگاه‌های خورشیدی رفتیم و در دل جنگلهای باستانی کارخانه فولاد ساخته‌ایم. این امر نشان می‌دهد که از دولت‌ها نباید انتظار زیادی داشت. اما اگر کارآفرینانه و به‌عنوان یک فرصت بخواهیم بیاندیشیم، صنعت کشاورزی و فراورده‌های غذایی هم می‌تواند بزرگترین قربانی و بزرگترین فرصت نوآوری را پیش پشم خود ببیند. درخصوص بیابنها هم بد نیست ببینیم کشورهای مشابه ما با این بیابانها چه کرده اند که ما از انجام آن عاجزیم، از گردشگری ، انرژی های نوین و کشاورزی پیشرفته گرفته تا فرآوری منابع زیر زمینی.

به یک نکته نیز اشاره داشتید در خصوص سواحل کشور، سواحل شمالی که خب بحمدالله نابودش کردیم، هیچ. اما سواحل جنوبی که بخش‌های بسیاری از آن بکر و دست نخورده باقیمانده، دروازه ورود ما به بازارهای جهانی و ورود سرمایه های مستقیم خارجی به کشور است (البته اگر نفت و گازی‌ها و پتروشیمی تا آنوقت نابودش نکرده‌باشند). عدم توجه به جوامع محلی در این حوزه می‌تواند فاجعه بار باشد. بهتر است برای پایان این سئوالتان و میزان اهمیت سواحل در کشور یک مثال بزنم، کشورهایی در دنیا توسعه یافته اند که ساحل دارند و یادمان بیاید که شوروی سابق چه تلاشهایی داشت و دارد که به ساحل آبهای آزاد برسد ، بحران جهانی اوکراین و کریمه هم ناشی از همین خواست ازلی روسها است.

*نقش رویدادهای استارت‌آپ ویکندها در این زمینه چه خواهد بود و چه تأثیری بر کارآفرینی، اشتغال و توانمندسازی اقتصادی ایرانیان به ویژه زنان خواهد داشت؟

رویدادهای استارت‌آپی حکم جریان‌ساز را داند که الزاما باید توسعه یابند و به بخش مهمی از فرهنگ اشتغال کشور بدل شوند. تا کنون حضور زنان در این رویدادها به آن صورت شایسته که مدنظر است نبوده‌است. به نظر می‌رسد اگر دانشگاهها، شهرداری‌ها و نهادهای مردم‌نهاد به‌صورت جدی‌تری وارد این عرصه شوند زنان به‌صورت اتوماتیک وارد این فرایند شوند.

 

 

 

 

* یکی از مسائل و چالش‌های پیش روی کشورمان رتبه بسیار پایین در توانمندی اقتصادی بانوان است. رتبه ۱۷۰ از ۱۷۶. از سوی دیگر در سال‌های اخیر تعداد دختران فارغ‌التحصیل از دانشگاه‌های از میزان پسران فزونی یافته‌است و این به معنای آن است که ما تعداد دختران بیکار تحصیلکرده بیشتری داریم. این موضوع را چگونه می‌توان با شیوه‌های جدید کارآفرینی و مقوله‌های استارت‌آپ حل و فصل کرد؟

 

 

 

 

ابتدا اجازه بدهید با فرض پذیرش آمارهای ارائه شده جنابعالی به یک بررسی اجمالی دلایل بیکاری بپردازیم. به نظر بنده اهم این دلایل عبارتند از مشکلات بین‌المللی که با آن درگیر هستیم، ماهر نبودن نیروی جوان تحصیلکرده، قانون کار، خودباوری بانوان، فاصله معنا دار آموزش‌های جاری، آکادمیک با واقعیت های بازار کسب و کار . رفع این معضل در پاسخ به سئوالات قبلی شما بیان شد اما نکته ای که مد نظر است نوع نگاه بانوان به تحصیلات(البته در آقایان نیز زیاد فرقی نمی‌کند) که همان بیماری شایع مدرک‌گرایی است. یکی از مسئولیت‌های رویدادهای استارت‌آپی ارائه تصویر و چشم اندازی جدید از زندگی پیش روی افراد است که مطمئنا بانوان نیز از این مقوله خارج نیستند. کارآفرینی به شکل ایجاد کسب و کارهای نوپا کمک شایانی به خودباوری بانوان خواهد کرد و آنها در شرایطی قرار می‌دهد که با درک اینکه هم افزایی خلاقیت‌ها و مهارت‌ها می‌تواند منجر به استقلال مالی شود، چیزی که قبل‌تر با ازدواج حاصل می‌شد. این چالش بقدری در جهان پیشرفته جدی است که فرایندهای استارت‌آپی بانوان به‌صورت مجزا مورد پیگیری و مانیتورینگ قرار می گیرد. فعالیتهایی مانند: «صندوق های مالی استارت‌آپی بانوان»، «کلوپ‌های استارت‌آپی بانوان»، «استارت‌آپ‌های ورزش‌های بانوان»، «انجمن جهانی زنان بنیانگذار» بسیاری از رویدادهای جهانی و منطقه ای ویژه استارت آپ های بانوان نمونه آن است.

بیراه نیست اگر در این زمینه به چند آمار اشاره کنیم:

  1. از سال 2009 تا 2013 تعداد 15000 استارت آپ موفق در ایالات متحده شروع به کار کرده‌اند(استارت آپ موفق یعنی سرمایه گذار داشته‌اند، محصول یا خدمات را ارائه کرده اند )که حدود ۳هزارتای آنها بنیانگذارن زن داشته‌اند.

  2. تنها در سال 2014 تعداد 200 عدد VCE(Venture Capital Enterprise) توسط بانوان در ایالات متحده ثبت شده و شروع به سرمایه‌گذاری در سایر استارت‌آپ‌ها کرده‌اند.

  3. بانوان کارآفرین به طور معمول نسبت به آقایان در بیش از 3 استارت‌آپ سرمایه‌گذاری می‌کنند.

  4. زنان مالک بیش از 10.6 میلیون کسب و کار در ایالات متحده هستند.

  5. فروش سالانه سازمان‌هایی که زنان مالک آن هستند حدود 2.5 تریلیون دلار است.

اگر بخواهیم به نقش آفرینی استارت‌آپ ها تکیه کنیم این استارت‌آپ ها بیشتر در کدام عرصه‌ها می‌توانند مؤثر واقع شوند؟ ( صنعت، معدن، کشاورزی، بازرگانی، تجارت، خدمات). کارآفرینی حد و مرز نمی‌شناسد، تا کنون تمامی حوزه‌های کسب و کار توسط کارآفرینان به سرانجام رسیده‌اند. اما اگر بخواهیم با رویکرد استارت‌آپی به آن نگاه کنیم باید اول دید استارت‌آپ‌ها دارای چه ویژگی‌هایی هستند:

  • به دنبال سریعترین نرخ بازگشت سرمایه هستند.

  • عموما با سرمایه‌های بسیار اندک شکل می‌گیرند.

  • معمولا از افراد جوان و متخصص تک رشته‌ای تشکیل می‌شوند.

  • به‌طور معمول باسرمایه دیگران ایجاد می‌شوند.

  • از تکنولوژی روز جهت ارائه خدمات و محصولات بهره می‌گیرند.

با این وصف حوزه های کاری مورد نظر استارت آپ ها را می‌توان به شرح زیر ارائه نمود:

  • فناوری اطلاعات

  • مخابرات

  • خدمات عمومی

  • کالاهای مصرفی

  • نوآوری های تکتولوژیکی

  • حمل و نقل

  • خدمات مالی

ثبت نظر :